تبلیغ, تبلیغ, مبلغان, هجرت روحانیون, اسلام ناب محمدی, حوزههای علمیه, روحانیها, وظیفه ملی, وظایف روحانیت, دعوت به اسلام اسلامِ واردِ در متن زندگی را معرّفی کنیم؛ اسلامِ رحمت به ضعفا؛ اسلامِ جهاد و مبارزهی با مستکبران به نظر من این یک وظیفهای است که بهعهدهی همه است؛ دستگاههای تبلیغاتی ما، دستگاههای علمی ما، حوزههای علمیّهی ما باید این هدف را دنبال بکنند .1393/12/21
رکن الواعظین؛ نمونه یک منبری و روضهخوان هنرمند من بارها توصیه كردهام، باز هم توصیه میكنم؛ منبرتان را، مجلستان را تقسیم كنید به دو قسم: قسم اول، معارف و اخلاقیات ... یك قسم منبر هم مربوط به مدایح و مراثی اهلبیت(علیهمالسّلام) است. البته ما در باب مرثیهخوانی حرفهای زیادی داریم... در مرثیهخوانی بایستی به صدق واقعه پایبند بود. درست است كه شما میخواهید مستمع خودتان را بگریانید، اما این گریاندن را به وسیلهی هنرنمائی در كیفیت بیان واقعه تأمین كنید، نه در ذكر واقعهای كه اصل ندارد. ما در گذشتهها سراغ داشتیم - انشاءاللَّه حالا آنجور نیست - كه بعضیها فیالمجلس یك چیزی را جعل میكردند؛ نكتهای همان جا به ذهنش میآمد، میدید خوب است، موقعیت خوب است، همان جا میگفت و از مردم اشك میگرفت! این درست نیست. اشك گرفتن از مردم كه هدف نیست؛ هدف، آمیختن این دلِ اشكآلود - كه اشك را به چشم میرساند و چشم را اشكبار میكند - به معارف زلال است؛ البته با هنرنمائی. ما در مشهد یك منبریِ معروفی داشتیم - خدا او را رحمت كند - مال پنجاه سال قبل است؛ مرحوم ركن الواعظین. او منبر میرفت و مردم پای منبر روضهخوانی او مثل ابر بهار گریه میكردند؛ در حالی كه خودش هم بارها میگفت من اسم نیزه و خنجر نمیآورم. واقعاً هم نمیآورد؛ بنده دهها منبر از او دیده بودم. حادثه را آنچنان هنرمندانه تصویر میكرد كه مجلس را منقلب میساخت؛ بدون اینكه بگوید «كشتند»، بدون اینكه بگوید «تیر زدند»، بدون اینكه بگوید «شمشیر چنین زدند» یا «خنجر چنین زدند»؛ اینها را نمیگفت. میتوان با شیوههای هنرمندانه، روضهخوانیِ خوب كرد و گریاند.1389/03/13
روحانیها, تبلیغ, ابزار تبلیغ, مبلغان امروز وسایل تبلیغ نوشتاری و گفتاری بهقدری متنوع و زیاد است که اگر روحانیت دین از این قافله عقب بماند، قطعاً یک خسارت بزرگ تاریخی برای او پیش خواهد آمد.1384/02/11
اسلام, امت بزرگ اسلامی, کار, تلاشگری, تبلیغ صحیح, تبلیغ, ابزار تبلیغ, مبلغان هیچ گفتار و هیچ تبلیغی بالاتر از عمل نیست. ما اگر به اسلام یا امت اسلامی علاقهمندیم، باید کار و تلاش کنیم.1384/01/17
ایثار, مبلغان, مبلغان, روحانیها, تبلیغ فداکاری برای این است که انسانها اخلاق حسنه و فضیلت پیدا کنند؛ در محیط انسانیت، بهشت صفا باشد. برای این باید کار کرد؛ برای این تبلیغ کنید؛ در این جهت تبلیغ کنید.1378/01/23
وحدت, روحانیها, وظایف روحانیت, مبلغان (شما روحانیون) از جملهى چيزهاى مهمى كه بايستى در تبليغات، مردم را به آن توجه دهيد، مسالهى وحدت و اتفاق و اتحاد ملت است.1377/02/02
تشنگی دنیای غرب نسبت به معارف اسلامی امروز یک فرصت استثنایی پیش آمده است. این فرصت را، انقلاب به ما داده است. در سایه انقلاب است که حوزههای علمیّه، بدون مزاحمتِ یک دستگاه جابر، ظالم و خبیث، میتوانند عالم و فاضل تربیت کنند. در گذشته، اینطور نبود و انواع وسوسهها و موذیگریها را میکردند. حمله کماندوها و چماق به دستهای دستگاه جبّار پهلوی به مدرسه فیضیه میدان آستانه، صحن مطهّر و خیابان ارم در سالهای چهل و یک و چهل و دو، یک واقعه فراموش نشدنی است. کاری میکردند که طلبه، فرصت و دل و دِماغ درس خواندن پیدا نکند. به طلاّب و علما اهانت میکردند و بر سرِ راهِ دلِ جوان این مجموعه، دامها پهن میکردند. اما امروز اینها نیست.
امروز دنیا و جوانان مسلمان به شما نیازمندند و دنیای سرخورده از مادّیت، چشم انتظار شماست. من یک بار در صحبتی این را گفتم که یکی از فضلای برجسته زمان ما که بهطور کامل با فرهنگ جدید آشنا بود و چند زبان میدانست و سالها در دانشگاههای مختلف دنیا تدریس کرده یا تعلیم گرفته بود، پس از سفری که برای یک فرصت مطالعاتی به اروپا رفته و بازگشته بود، نوشته یا گفته بود که امروز ذهنیّت دنیای غرب، دیگر دنبال این زرق و برقها نیست؛ بلکه به دنبال «شیخ انصاری»ها و «آخوند ملّاصدرا»هاست! و این دیگر حرف منِ طلبه نیست. امروز این انسانهای معنوی هستند که از زیر انبار تهمتها میدرخشند و مردمی را که در تاریکی مادیّت دست و پا میزنند، به خود جذب میکنند. شیخ انصاری و آخوند ملّاصدرا - یکی فقیه و دیگری حکیمِ عارف - هر دو در دنیای غرب، با خصوصیّت زهد و عبادت فراوان، به یاد ماندنی و تاریخی هستند.
امروز اوج مظاهر غرب، مانند علوم و فنون، فساد، زرق و برق و قدرت نظامی و اطّلاعاتی، در کشور ایالات متّحده امریکا وجود دارد. آنجا ناگهان یک جماعتِ بین یک تا دو میلیون نفر از سیاهان، که همهشان هم مسلمان نیستند، بر میخیزند و به عنوان شعار، همه «اللَّه اکبر» سر میدهند! از نظر من و شما، این پدیده مهم و قابل تفسیری است و باید روی آن تأمّل کنیم. اینها فکر میخواهند و با انگیزه به میدان آمدهاند. متاع نفیس دین، چیزی نیست که کسی در شهرهای امریکا بنشیند و بدون تعلیم و تربیت، آن را آنچنان که هست فرا گیرد.امروز انگیزهای یافته است و باید به او تعلیم داد. بنده چند سال پیش به شهر سارایو و بعضی مناطق یوگسلاوی سابق رفتم و مسلمانان را از نزدیک مشاهده کردم. ظاهر زندگی آنها، صد در صد غیر اسلامی، اما انگیزههایشان اسلامی بود. آن روز، هنوز حکومت کمونیستی بر سرِ کار بود؛ اما وقتی میدیدند رئیس جمهور یک کشور اسلامی به آنجا آمده است، چون مسلمان بودند، در خیابانها میایستادند و اشکِ شوق میریختند. در مسجدشان جمع شده بودند و به همراهان ما که میرسیدند، لباس مردان یا چادر زنانِ هیأتِ ایرانی را میبوسیدند. این، انگیزه است.
خوب! این انگیزه، ابدی نمیشود مگر اینکه یک مبلّغ خوب، با یک فکر و منطق حسابی به آنجا برود و آن را ماندگار کند. عزیزان من! این کارها را چه کسی خواهد کرد؟ امروز دنیا تشنه شماست. شهرها، روستاها، دانشگاهها و ملت ما نیز همین طور است. تنها چیزی که میتواند پاسخگوی این نیاز باشد، کسب علم، تحقیق علمی و تفکّر است.1374/09/16
حضرت امام حسین(علیه السلام), بیان درست حوادث عاشورا, مبارزه با تحریف, مبلغان, روضهخوانی نگذارید مفاهیم و كارهای تحریفآمیز و غلط، چشمها و دلها را از چهرهی مبارك و منور سید الشهدا علیهالصلاهوالسلام، منحرف كند. با تحریف مقابله كنید.1374/03/03
مبلغان, روضهخوانی, عاشورا, بیان درست حوادث عاشورا عاشورا و ماجراى حسینبنعلى باید در منبر، به شکل سنتى روضهخوانى شود؛ اما نه براى سنتگرایى، بلکه از طریق واقعهخوانى.1374/03/03
اقتضائات جدید تبلیغ نسبت به زمان شیخ جعفر شوشتری و علامه مجلسی تبلیغ، یعنی رساندن. ابزار رساندن، به حسب شرایط متفاوت است. یک وقت هست که شما میخواهید چیزی را به اتاق بغلی برسانید؛ میشود آن را در مشت گرفت و به آنجا برد؛ اما گاهی یک فرسخ فاصله هست؛ گاهی تا آن طرف دنیا باید بروید؛ گاهی حجابها و دیوارها هست؛ گاهی از کوهها و گردنهها باید عبور کنید؛ گاهی آنچه را که بردید، طرف طوعاً و رغبتاً میپذیرد؛ گاهی باید با لطایفالحیل آن را به او بدهید؛ گاهی دیگری آنجا ایستاده و نمیگذارد آن چیزی که شما بُردهاید، به او برسد؛ بنابراین، تبلیغ انواع و اقسامی دارد. در هر شرایطی، نحوهی رساندن به گونهیی است. آن چیست که تشخیص میدهد ابزار و نحوهی رساندن کدام است؟ آن، ابتکار و ذوق و سلیقه و فهم و سرعت انتقال شماست. اگر آنجایی که آبی را باید به یک فرسخی برد، شما لیوانی به دست بگیرید و آب را در آن بریزید و راه بیفتید، عقلا وقتی نگاه کنند، دچار شگفتی خواهند شد: این چهطور آب بردن است؟! آنجا باید کوزه و یا قمقمهیی پیدا کنید؛ لااقل سطلی پیدا کنید؛ چون یک فرسخ باید طی بشود. آب در یک لیوان تکان و لبپَر میخورد؛ یا لیوان میشکند و آب میریزد؛ آب را اینطوری نمیبرند؛ چه برسد به اینکه همانطوری که آب را با دو دست از جایی برمیداریم و به لب خودمان نزدیک میکنیم، بخواهیم با دو دست آن را بگیریم و ببریم؛ عقلا بر این کار، بیشتر میخندند! یک روز شیخ جعفر شوشتری (رضوان الله تعالی علیه) در یکی از مدارس تهران روی منبر میآمد و به مردم میگفت: مردم! همینقدر بدانید خدایی هست. با این تذکر، در دلهای مردم، انقلابی درست میکرد. حالا نَفَس او بود، کمک خدا بود، فضای آن روز بود، قابلیت مستمع بود؛ بههرحال تأثیر خودش را میکرد. امروز اگر من و شما برویم روی منبر بنشینیم و بگوییم مردم! همینقدر بدانید خدایی هست، مردم هم مثل ما سری تکان میدهند و میگویند عجب! آنگاه ما پا میشویم و میرویم، آنها هم پا میشوند و میروند؛ کأن لم یکن شیئاً مذکورا! یک روز مرحوم مجلسی (رضوان اللّه علیه) در کتاب «حق الیقین» و «عین الحیاة» و امثال اینها، اخلاق و عقاید دینی را با همان زبانِ خودش میگفت و دنیایی را به تفکر اعتقادیِ شیعی نزدیک میکرد. شما خیال نکنید که این کتب مجلسی بیهوده نوشته شده است؛ نخیر، پایههای تشیع را در آن زمانی که تشیع در کشور ما تازه بود همین کتابها قرص کرده است. به کتابهای «حیاة القلوب» و «حق الیقین» و «عین الحیاة» مجلسی به چشم حقارت نگاه نکنید و نگویید اینها چه اثری دارد؛ نخیر، اینها یک روز خیلی اثر داشته است. مجلسی وقتی آمده است که در همان شهر، یک قرن و نیم قبل از آن، برای اینکه مردم را به عقاید شیعه وادار کنند، چه کارهای حتّی غیر انسانییی کرده بودند؛ مجلسی و امثال او آمدند این عقاید را در دلهای مردم محکم کردند. آن روز آن مطالب به درد میخورد؛ اما امروز من و شما نمیتوانیم «حق الیقین» و «حیاة القلوب» را تجویز کنیم؛ بگذارید در قفسه به عنوان تاریخ بماند؛ اگر هنر داریم، آن مضمون را با زبانِ امروز بنویسیم. بنده امروز «حق الیقین» و «حیاة القلوب» را برای مردم تجویز نمیکنم؛ به درد مردم نمیخورد. ممکن است خیلی از شماها اصلًا «حق الیقین» را نخوانده باشید؛ اما بنده خواندهام. «حیاة القلوب»، «حق الیقین»، «عین الحیاة» این کتب فارسی مرحوم مجلسی پُر از مطلب است؛ اما نه مطلب باب جوان امروز؛ نه مطلب باب تفکر روشنفکریِ امروز که در زمان مجلسی از این حرفها عین و اثری نبود.1370/12/05
نیاز کشور و دنیا به مبلغان حوزه علمیه هرکس از دوستان ما برای معالجه یا کار دیگر به خارج رفت، آمد گفت به فلان کشور مبلّغ بفرستید؛ اما من به آنها میگویم آن نیازی را که شما احساس کردهاید، من پیش از شما از آن خبر داشتم؛ اما کسی را نداریم؛ شما آدمی را معرفی کنید تا من بفرستم؛ میگویند نداریم! از کشورهای مختلف میآیند و از ما مبلّغ میخواهند؛ اما نداریم! از داخل شهرهای ایران میآیند و از ما مبلّغ و امام جمعه میخواهند؛ اما نداریم؛ خیلی عجیب است! بنده به مسائل امامت جمعه اشراف پیدا کردهام. من دایماً گزارش آقایان دبیرخانهی ائمهی جمعه و جناب آقای رسولی را - که رئیس دبیرخانه هستند - میبینم و خبرها را میخوانم. جاهایی هست که گاهی شش ماه یا یک سال بدون امام جمعه میماند؛ این در حالی است که ما حوزهی به این عظمت را داریم! مگر ما گفتیم به جنگلهای آمازون بروید و تبلیغ کنید!؟ آقایان نمیروند؛ میگوییم چرا نمیروید، میگویند میخواهیم درس بخوانیم! برادران! من این روش را قبول ندارم؛ حالا شما هرچه میخواهید بگویید، بگویید؛ من واللَّه این را الهی نمیدانم! چند نفرتان بیایید از مرجعیت و از ریاست و از مدرّسی و از فضل و سوادِ در آن حد بگذرید؛ حوزه را طوری راه بیندازید که بعداً هزار نفر مثل خودتان را بهوجود بیاورید. تبلیغ که اولیترین کار ماست، حوزهی علمیهی قم این کار را نمیکند! با زحمت و تلاش زیاد، در فصل تابستان و یا به مناسبتی، آقایان عدهیی را برای تبلیغ میفرستند؛ بنده هم پشتیبانی و کمک میکنم و بر این معنا اصرار میورزم. ما در این دو، سه ساله، از سازمان تبلیغات و دفتر تبلیغات خواهش کردیم، عدهیی را فرستادند؛ ولی این کافی نیست. جاهایی هست که اصلاً روحانی پایش به آنجا نمیرسد! در سفر به استان بوشهر به منطقهیی رفتیم و وارد ده بزرگی شدیم؛ گفتیم روحانی و عالم شما کیست؟ گفتند ما روحانی نداریم! پرسیدیم چرا؟ گفتند نمیآیند بمانند! من از شما سؤال میکنم که چرا نمیروید بمانید؟ این واقعاً سؤال جدی است؛ چرا نمیروید بمانید؟ بروید در یک ده بمانید؛ چه اشکالی دارد؟ حوزه نمیتواند برای اینطور جاها مبلّغ بفرستد.1370/11/30
حوزههای علمیه, تبلیغ, مبلغان, هجرت روحانیون, تبلیغ, مبلغان, هجرت روحانیون در حوزه باید به تبلیغ به صورت جدی توجه بشود؛ یعنی برای تبلیغ برنامهریزی شود. این ذخیرهی عظیم در حوزه - اینهمه روحانی جوانِ آمادهی حرف زدن و تبلیغ کردن - در اختیار ماست.1370/06/31